حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
از فیلتر شدن تلگرام اصلا ناراحت نیستم چون من از تلگرام عمدتا برای کار استفاده میکردم و دو تا ربات کاربردی هم در مواردی کمکم میکردند.
اما چیزی که برایم جالب است این است که فیلتر شدن همه سایت های خارجی و از جمله گودریدز الآن حس و حال مطالعه کردنم را تحت تاثیر قرار داده. انگار تا نتوانم روند و بریده های مطالعاتم را جایی ثبت کنم انگیزهای برای مطالعه کردن ندارم.این شد که گفتم بیایم اینجا چند کلمه درباره آخرین رمانی که خواندم بنویسم.
«عاشق ژاپنی» رمانی از ایزابل آلنده.
خیلی پیشهای یک ارائه جذاب و طوفانی از ایزابل آلنده در تد دیده بودم و میدانستم که تا عمق نسوج و استخوانش فمنیست است بنابراین خیلی با آمادگی قبلی سراغ رمانش رفتم اما در یک سوم اول رمان روایت روان و جذاب قصه گارد من را باز کرد تا حدودی. بارها و بارها در مدت مطالعه رمان به یاد رمان «عشق سالهای وبا» افتادم. به سه دلیل واضح: عاشقانه بودن موضوع هر دو رمان، مدت طولانی زمانی که در دو رمان روایت میشود و نوع روایت خیلی سرراست و پرماجرا در هر دو.
اما از نیمه اثر به بعد ایدههای فمنیستی نویسنده آشکار میشوند که اکثرشان برای من جالب بود. مثلا ساختن دو قهرمان زن خودساخته که هر دو تجربههای تلخ و سختی را پشت سر گذاشتهاند، یا تصویر وحشتناک و موحشی که از سوءاستفاده جنسی از دختربچهها نشان میدهد و در واقع نشان نمیدهد. اینها خیلی خوب است و اگر فمنیسم این است من باهاش مشکلی ندارم.خود آلنده هم در همان سخنرانی تد که در آپارات میتوانید به راحتی پیداش کنید به این اشاره میکند که در رمانهایش زنان خودساخته و قدرتمند میآفریند.
زنانی که میتوانند سختی و فقر را تحمل کنند. البته با برخی از ایدههای فمنیستی اثر هم موافق نیستم که مهم ترینش ترسیم یک شوهر ساده گول خور همجنس باز به عنوان نمونه شوهر قابل اعتماد و بی آزار بود برای این که حدود آزادی زن تا بیرون مرزهای تعهد گسترده شود. اینها برای مخاطب ایرانی با فرهنگ ایرانی (اگر هنوز چیزی ازش باقی مانده باشد) غریب و ناساز است.