مجال اجمال

دنیا مجالی مجمل است.

مجال اجمال

دنیا مجالی مجمل است.

مجال اجمال

رنج بردن از تنهایی نشانه ی بدی است: من فقط، در جمع زجر کشیده ام.

فردریش نیچه

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نفرین به هرچه قانون

مجموعه‌داستان «نفرین به هرچه قانون» نوشته مجید اسطیری از سوی انتشارات نشر اسم وارد بازار کتاب شد.

نفرین به هرچه قانون و 7داستانش مجید اسطیری

به گزارش آنا، «نفرین به هرچه قانون» شامل هفت داستان کوتاه است که در بازه زمانی سال‌های ۹۲ تا ۹۶ توسط اسطیری نوشته شده‌اند. داستان‌هایی اجتماعی و روان‌شناختی که مانند کارهای پیشین این نویسنده جوان عنصر «قصه» در آن‌ها پررنگ است.

این نویسنده جوان پیش از این در گفتگو با آنا با اشاره به مضامین متنوع در کتاب «نفرین به هرچه قانون» گفته بود:  این کار مجموعه‌ای از داستان‌های سال‌های اخیر بنده است که مثل مجموعه داستان قبلی‌ام «تخران» این مجموعه هم فضاهای رنگارنگ و متنوعی دارد که موضوعات و مضامین متنوعی را دربر می‌گیرد. این مجموعه هم داستان‌های روان‌شناختی دارد و هم داستان‌های اجتماعی و عاشقانه که این داستان‌ها عموماً دغدغه‌های کلی بنده است که سعی می‌کنم از جهات مختلف به زندگی نگاه کنم.

مجموعه داستان قبلی اسطیری «تِخران» نام داشت. از او همچنین دو رمان به نام‌های «رمق» و «وقتی خورشید خوابید» به چاپ رسیده است.

[مجموعه‌داستان «نفرین به هرچه قانون» نوشته مجید اسطیری در 140صفحه و با قیمت 26هزار تومان توسط نشر اسم منتشر شده است.]

  • مجید اسطیری
  • ۱
  • ۰
یا اول الاولین و یا آخرالآخرین

مغزم انبان ایده های فراوان برای داستان کوتاه است اما دستم به نوشتن هیچ کدام نمی‌رود. داستان کوتاه مخاطب ندارد متاسفانه و هر چقدر هم که استادانه و خوب بنویسی ناشرها بهش اقبالی ندارند. چون مخاطب ندارد و این یک واقعیت است. این چند سال که خودم در ایام نمایشگاه کتاب دو سه روزی در غرفه شهرستان ادب می ایستادم و کتاب میفروختم این مسئله را دیده م. 
حتی بدتر از آن دستم به بازنویسی کردن تنها داستانی که امسال نوشتم هم نمی‌رود. با اجازه شما من امسال فقط و فقط یک داستان کوتاه نوشتم و خلاص! اصلا راضی نیستم از امسالم. 
تا به حال این حس را تجربه نکرده بودم. وقتی یک ایده داستان به ذهنم میرسید اگر خوب بود یک گوشه ذهنم می‌ماند و اگر درگیرم می‌کرد هی می‌پختمش و بهش فکر می‌کردم تا این که بیشتر و بیشتر ذهنم را اشغال می‌کرد و دیگر مجبور می‌شدم بنویسمش. اما الآن با این که می‌دانم ایده‌هایم خیلی ناب هستند با خودم می‌گویم چرا بنویسم وقتی که داستان کوتاه مخاطب ندارد و سخت فروش می‌رود؟ اصلا حس جالبی نیست.
البته میدانم بخشی از این حس و حالم به خاطر چاپ نشدن کتاب هایم است. منِ خوشحال، اول 97 یک مطلب اینستاگرامی گذاشتم و اعلام کردم که امسال سه تا کتاب ازم چاپ خواهدشد. واقعا آدم تا کاری را به سرانجام نرسانده نباید خبرش را به دیگران بدهد. حالا وسط بهمن هستیم و هیچ کدام از آن سه تا منتشر نشده اند! خنده دار است. خنده دار است اگر بگویم کارمند آن انتشاراتی که 7 ماه کار من را پشت گوش انداخته بود همین امروز حتی جواب تلفنم را هم نداد. 
امیدوارم که این سه چهار تا کتاب منتشر شوند تا کمی حالم بهتر شود. شاید آن موقع بتوانم بعضی از ایده هایم را تبدیل به داستان کوتاه بکنم. آدم اگر بتواند سالی 4 - 5 داستان کوتاه بنویسد می تواند یک سال در میان یک مجموعه دربیاورد. البته اگر اوضاع قیمت کاغذ به همین منوال پیش برود هیچ امیدی به کتاب خواندن مردم نیست. امیدوارم فرجی بشود.
  • مجید اسطیری